این پست در رابطه با موضوع حکایت چشمۀ زاینده هستش (پایه نهم)
حکیمى پسران را پند همى داد که جانان پدر، هنر آموزید
که مُلک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر به
محلّ خطر است؛ یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق
بخورد امّا هنر، چشمهٔ زاینده است و دولت پاینده و اگر هنرمند
از دولت بیفتد، غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است،
هنرمند هر جا رود، قدر بیند و بر صدر نشیند و بى هنر، لقمه
چیند و سختى بیند.
گلستان سعدى
- ۹ نظر
- ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۱:۴۶